Thursday, April 26, 2007

هوای شهر ما بهاری شده است. پس از يک زمستان طولانی و خسته کننده دوباره بهار با ماست. دوران هوای گرم و خوب آن اندازه کوتاه است که بايد ارزش هر روزش را دانست. نبايد هيچ آخر هفته​ای را در خانه ماند مگر آنکه هوا بارانی باشد. ميهمانی​ها را بايد به پاييز و زمستان موکول کرد. اگر در تابستان دوستانتان را می​خواهيد ببينيد با آنها قرار پيک​نيک بگذاريد. می​توان يک پارک جنگلی زيبا را نشان کرد و با دوستان آنجا گرد هم آمد و روزی را به خوشی سپری کرد. البته کباب درست کردن در پیک​نیک که برای ما ايرانی​ها از واجبات است نيز نبايد فراموش شود!
آخر هفته​ی گذشته نخستين دوچرخه سواری امسال را کرديم. ميشولک برايمان ساندويچ خوشمزه درست کرد و رفتيم دوچرخه سواری. پس از چند ساعت گردش به يک پارک سرسبز و قشنگ رسيديم. در کنار يک جويبار زيبا نشستیم و ساندويچ​هايمان را خورديم. برگشتنی میشولک خسته شده بود و مجبور شدیم کنار یک بستنی فروشی "Baskin Robbins" توقف کنیم تا میشولک نفسی تازه کند و البته دوپینگی هم بکند! به خانه که رسيديم خستگی و کوفتگی خوبی داشتيم. البته بماند که کون مبارکمان هم پس از چند ساعت نشستن روی زين سفت دوچرخه کمی درد گرفته بود!

نظر_

..........................................................................................................................................

Saturday, April 14, 2007

پس از بازگشت از ايران، احساس خيلی خوبی دارم. پس از ديدن خانواده و فاميل کلی انرژی گرفتم. حالا می​فهمم که پيش از اين سفر چقدر حالم بد بوده. احساس می​کنم خودم را پيدا کردم. اينکه اصلا چرا مهاجرت کردم و اينجا چکار می​کنم.
با اينکه ديدن عزيزان و وطن خيلی خوب بود ولی پس از برگشتن به کانادا احساس عجيبی داشتم. احساس کردم به خانه برگشته​ام. خودم از اين حس خيلی تعجب کردم. فکر نمی​کردم روزی برسد که اينجا را خانه​ی خودم حس کنم. اين نشان دهنده​ی اين است که کم کم داريم جا ميافتيم (شايد هم جا افتاده​ايم و خودمان خبر نداريم!).
در هر حال از اينکه مهاجرت کرديم، با وجود تمام سختی​هايش، خوشنودم.

نظر_

..........................................................................................................................................

[Powered by Blogger]