Wednesday, September 28, 2005

يک ماه ميزبان پدر و مادرم بوديم. يک ماهی که به تندی گذشت و تنها خاطره​ای خوش برايمان به جا گذاشت. به همراهشان از جاهای ديدنی زيادی ديدن کرديم. بيشتر از همه از آبشار نياگارا، شهر Niagara-On-The-Lake و چشم​انداز شهر از فراز برج CN Tower خوششان آمده بود.
برايشان جالب بود که همه گونه غذای ايرانی از خورشت​های گوناگون تا نان بربری و سنگک را می​توان در تورنتو خريد. پدرم با دقت ويژه​ی خودش آمار گرفته بود که نزديک به ۱۰ مجله​ی فارسی در تورنتو به چاپ می​رسند که البته جملگی رايگان پخش می​شوند. خوردن چلوکباب برگ خوشمزه با گوجه و کره و سماق و دوغ در يکی از رستوران​های ايرانی تورنتو همراه با نوای موسيقی شاد ايرانی نيز برايشان خوشايند بود.
رانندگی درست رانندگان در خیابان​ها و بزرگراه​ها و همچنین سرسبزی شهر نیز از دیگر چیزهایی بود که برایشان چشمگیر بود. بستن کمربند خودرو را در روزهای نخست فراموش می​کردند که آوای هشداردهنده​ی باز بودن کمربند، یادآوریشان می​کرد! از اینکه هنگام خرید همه جا فروشندگان با خوشرویی و مهربانی با آنها برخورد می​کردند و کارشان را راه می​انداختند نیز خوششان می​آمد. بسياری از لحظه​های با آنها بودن را با کمک دوربين عکاسی و فيلم​برداريمان شکار کرده و جاودانه کرديم.
آرزو می​کنم هر جا که هستند تندرست و خوش باشند و به زودی بتوانیم دوباره ببینیمشان.

نظر_

..........................................................................................................................................

[Powered by Blogger]