Tuesday, June 29, 2004
● اين روزها سرمان خيلی شلوغ است. دوست داريم هر کجا که به نظرمان جالب میآيد را نشان مامان و بابای ميشولک بدهيم. تلاش میکنيم که برايشان سفر خاطرهانگيزی فراهم کنيم. از جاهايی که تا کنون ديدهاند بيشتر از همه از آبشار نياگارا خوششان آمده است. به ما هم در کنار آنها خوش میگذرد. حضورشان به خانهمان گرمی و صفا داده است.
..........................................................................................................................................□ نوشته شده در ساعت 8:40 AM توسط خنگ خدا نظر_ Thursday, June 10, 2004 .......................................................................................................................................... Friday, June 04, 2004
● ميشولک رانندگی ياد میگيره!
..........................................................................................................................................ميشولک تصميم داره بالاخره بره گواهينامه G2 بگيره. خدا به بهمن صبر ايوب بده چون ميشولک به هر تقاطعی که میرسه يک نيش ترمز میزنه. حالا مهم نيست که چراغ سبز باشه يا قرمز! آخه اين کانادايیها هم با اين قوانينشون! میگن چراغ سبز که هست گاز بده برو کسی نمياد. ای بابا پس موتوریا چی میشن! پس اونايی که از اونور چراغ قرمز رو رد میکنن چی میشن! حالا بهمن هر چی بگه بابا اينجا کاناداست، تهران نيست که بترسی ولی ميشولک گوشش بدهکار نيست. اصلا مگه به حرف بهمنه! پا خودش تصميم میگيره که ترمز لازمه يا نه! خلاصه اگه بهمن به ازای هر ترمز بیخودی ميشولک يکی از موهای سرش بیافته بعد از گواهينامه گرفتن ميشولک، بهمن خان بايد سرش رو با روغن برق بندازه! ![]() □ نوشته شده در ساعت 8:17 PM توسط ميشولک نظر_
|
:وبلاگهايی که میخوانيم
|